زندگی از مرز میلاد تو جاری میشود
با تو حتی برزخ و دوزخ. بهاری میشود
در دل هر خاک؛ هر جا، مینشانم تاک عشق
با نمی از آبرویت آبیاری میشود
بی تو در رؤیای مردن زندگی دارم به خواب
مستی یاد تو در من هوشیاری میشود
تا تو آن یلدای گیسو را نمایان میکنی
نوبت بیداری و- شب زندهداری میشود
زنگ شادی را چه زیبا مینوازی در دلم
از طنین خندهات قلبم قناری میشود!
چشم من مرداب و. تو. بانوی بازیگوش ماه
تا سحر سرگرمیات قایقسواری میشود
ای خدابانوی دل! تا روز رستاخیزِ تو
کار من در کعبهی غم پردهداری میشود
در دل دوزخ تمام عمر میسوزم ولی
با حساب عشقت این هم رستگاری میشود!
درباره این سایت